یک ایران دموکراتیک به ضرر تندروها در اسرائیل است!

یادداشت روزنامه گاردین می‌گوید که دموکراتیک‌شدن جامعه ایران در پی جنبش سبز و دورشدن جامعه اسرائیل از دموکراسی، در نهایت به ضرر اسرائیل تمام می‌شود که با فلسطینی‌ها با نژادپرستی برخورد می‌کند.

به نوشته محمود دلخسته، نتیجه دو فرآیند دموکراتیک‌شدن جامعه ایران در پی جنبش سبز و دورشدن جامعه اسرائیل از دموکراسی، نه تنها می‌تواند زمینه تغییرات سیاسی گسترده‌تر در منطقه را ایجاد کند بلکه بر خط سیر نیروهای سیاسی در این کشورها اثر می‌گذارد.

آقای دلخسته، جامعه‌شناس و تحلیلگر، در یادداشتی برای نشریه بریتانیایی گاردین نوشته است: طرفداران «جنبش سبز» ایران در روز قدس فریاد می‌زدند «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و در برخی تظاهرات‌‌ها هم که دولت سازماندهی کرده بود و «سبزها» آن را مصادره کردند شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» به «مرگ بر روسیه» و «مرگ بر چین» تبدیل شد.

ماه گذشته هم نامزد ندا آقا سلطان به اسرائیل دعوت شد و مورد استقبال شیمون پرز، رئیس جمهوری اسرائیل قرار گرفت.

در این یادداشت آمده است: از زمانی که ندا آقاسلطان در درگیری‌های خیابانی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ با شلیک گلوله در یکی از خیابان‌های تهران کشته و فیلم مرگ وی در سراسر جهان منتشر شد، مطبوعات غربی از او به عنوان نماد جنبش سبز یاد می‌کنند. پس از جان باختن ندا، کاسپین ماکان هم در مصاحبه‌ها و سفر به اسرائیل خود را نامزد او معرفی کرد.

آقای دلخسته با طرح این مقدمه، نوشته است: جای تعجب ندارد که درپی وقوع چنین رویدادهایی سوال‌هایی درمورد موضع جنبش سبز نسبت به اسرائیل مطرح شده است زیرا این جنبش ترکیبی از مشخصه‌های ایدئولوژیکی متفاوتی است که به اشکال مختلف سیاسی بیان شده است و در آنها نگرش به اسرائیل هم گنجانده شده است.

به گفته نویسنده، اما ملاحظات انتقادی جنبش سبز نسبت به حقوق بشر، دموکراسی و استقلال این نوع بینش را ایجاد می‌کند که چگونه اهداف گسترده این جنبش این تمایلات متنوع را با یکدیگر درهم می‌آمیزد.

مهم‌تر از همه این که بعید به‌نظر می‌رسد یک جنبش نوپای دموکراتیک در ایران بتواند روابط عادی با اسرائیل داشته باشد. مگر آن‌که اسرائیل هم این ملاحظات انتقادی جنبش سبز را رعایت کند و حقوق فلسطینی‌ها را به آنان بازگرداند.

جمهوری لائیک ایران

آقای دلخسته نوشته است: یکی از مهم‌ترین اهداف جنبش انقلابی کنونی ایران تشکیل یک دولت جمهوری و احتمالا براساس اصل «لائیسیته» است که صرفا  جدایی دین از حکومت معنا می‌دهد.

هدف تشکیل دولت جمهوری لائیک در تضاد با جریان کنونی در دیگر کشور‌های اسلامی است که به‌نظر می‌رسد مخالفان به سمت آن حرکت می‌کنند، اما درمورد تجربه مردم ایران از دین باید گفت مشکلات وقتی نمایان می‌شوند که دین برای مشروعیت بخشیدن به قدرت حکومت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

نویسنده می‌افزاید: در این‌جا است که یک خط عمیق جدایی، روابط آینده میان اسرائیل و رژیم دموکراتیک ایران را ترسیم می‌کند، زیرا اگرچه در ظاهر منطقی به‌نظر می‌رسد که اسرائیل از برچیده شدن یک رژیم ضداسرائیلی و جایگزینی آن با یک رژیم دموکراتیک در ایران استقبال کند، اما به گفته نویسنده، در بررسی دقیق‌تر موضوع، این نکته نمایان می‌شود که تشکیل یک ایران دموکراتیک، موردحمایت نیروهای سیاسی راست و راست افراطی در داخل اسرائیل نیست. زیرا اسرائیل از ایجاد یک حکومت دموکراتیک در ایران بیش از حکومت کنونی این کشور می‌ترسد.

توصیه به اسرائیل

به گفته نویسنده، هر حکومتی که به اصول جهانی حقوق بشر پای‌بند باشد گزینه‌ای ندارد جز آن‌که از اسرائیل بخواهد که به روابط نژادپرستی خود با فلسطینی‌ها، همان‌گونه که جیمی کارتر رئیس‌جمهور پیشین آمریکا گفته، پایان دهد و قطعنامه‌های ۲۲۸ و ۳۳۶ سازمان ملل را اجرا کند.

نویسنده عقیده دارد: اگر این درخواست توسط یک دولت دموکراتیک مطرح شود که از محبوبیت بالایی در نزد افکار عمومی جهان برخوردار باشد، آن‌گاه برای اسرائیل دشوار خواهد بود که با این درخواست مخالفت کند.

به گفته نویسنده، این یادآوری شاید توجیه خوبی باشد که چرا در شروع «جنبش سبز»  در ایران، اسرائیل دو ناو جنگی به سمت ایران فرستاد؛ چرا رئیس‌جمهور اسرائیل، ماکان را به حضور پذیرفت یا چرا، با وجود آگاهی از حساسیست شدید مردم ایران به حفظ تمامیت ارضی خود، برخی از اعضای دولت اسرائیل به‌طور مداوم خواستار ازهم پاشیدگی ایران هستند.

بنیادگرایی دینی اسرائیل

براساس این دیدگاه، متاسفانه در شرایطی که اکثریت مردم ایران خواستار جدایی دین از حکومت هستند، در اسرائیل اوضاع کاملا برعکس است. با وجود آن‌که اسرائیل به عنوان یک حکومت دینی تشکیل شد، اما بعد دینی آن عمدتا نمادین بود. نیروهای سیاسی مسلط درداخل حکومت اسرائیل سکولار بودند و قانون حاکم بر دولت تا مدت‌ها این واقعیت را بازتاب می‌داد، اما در ۲۰ سال گذشته این وضعیت در اسرائیل عوض شده است، زیرا مرکز ثقل سیاسی به سمت بنیادگرایی دینی و سکولار تغییر جهت داده است و این تغییر را می‌توان با به قدرت رسیدن نخست‌وزیر دست راستی و وزیر امور خارجه راست افراطی اسرائیل ترسیم کرد. بنابراین ما شاهد ضعیف شدن پایه‌های بسیار دموکراتیکی هستیم که اسرائیل از زمان تاسیس به آن افتخار می‌کرد و آن را به رسمیت می‌شناخت.

نتیجه‌گیری‌ها

براساس این تحلیل، در زمان کنونی فرآیندهای دوگانه در داخل سیاست و فرهنگ خاورمیانه دیده می‌شود: دموکراتیک شدن جامعه ایران و از دموکراسی خارج شدن جامعه اسرائیل. نتیجه هر یک از این دو فرآیند نه تنها می‌تواند زمینه تغییرات سیاسی گسترده‌تر در منطقه را ایجاد کند بلکه بر خط سیر نیروهای سیاسی در این کشورها اثر می‌گذارد.

نویسنده نتیجه‌گیری کرده است: امید به آن است که ظهور دولت دموکراتیک و مستقل در ایران بتواند به نیروهای پیشرو در جامعه اسرائیل نیرویی تازه بدهد تا بتوانند با ظهور بنیادگرایی در اسرائیل مقابله کنند و یک تلاش مصمم و واقعی برای تبادل زمین در برابر صلح انجام شود و اسرائیل به مرزهای پیش از سال ۱۹۶۷ بازگردد.

به توصیه نویسنده، «در این میان جنبش سبز انقلابی ایران که متعهد به اصول و اهداف خود است، نمی‌تواند چشمان خود را به روی نقض حقوق بشری ببندد که فلسطینی‌ها به‌طور نظام‌مند و دائم در ۶۰ سال گذشته از آن رنج برده‌اند.»

منبع: مردمک

بیان دیدگاه