کارتون/نیک آهنگ کوثر/ گفتگوی صریح میرحسین با میرحسین

گفتگوی صریح با خودم؟

موسوی خود را دل‌بسته «امام» خوانده. آیا دل‌بسته می‌تواند «دل‌بر» را نقد کند؟

خواندن گفتگوی سایت متعلق با میرحسین موسوی با ایشان، گرچه جذابیت‌های زمانی خودش را دارد، اما نماد یک گفتگوی یک‌سویه بدون نقد است. گفتگو کننده اگر خود میرحسین موسوی نباشد، نگاهی مثبت و توجیه کننده با ایشان دارد. گفتگویی فاقد چالش و صرفا برای موجه نشان دادن موضع‌گیری‌های رهبر جنبش سبز در موقعیت زمانی فعلی. البته از رسانه‌ای که هدفش تبلیغ یک دیدگاه است، در چارچوب رسانه‌ای حزبی ایرانی نمی‌توان انتظار داشت که از موسوی سوال‌های سختی بپرسد.

اما معیار قرار گرفتن این گفتگو مشکلاتی به بار می‌آورد. از جمله اینکه آیا گفتگو کننده باید تحت تاثیر گفتگو شونده باشد؟ آیا هر دو باید تابع نعل به نعل یک دیدگاه باشند؟ آیا گفتگو کننده نباید از گفتگوی شونده در باره ادعاهایش سوال کند و مثلا به انتقادهایی که از آیت‌الله خمینی شده اشاره نماید؟ آنجا که میرحسین موسوی می‌گوید الان که دو طرف به سان دو تیغه قیچی می‌خواهند به «امام» حمله کنند، آیا نخست وزیر دوران امام بیشتر توجه‌اش متوجه «آوازه‌خوان» نیست تا آواز؟ موسوی می‌گوید که در این محدوده زمانه لزومی به پاسخ‌گویی به انتقادها نمی‌بیند و نقد امام را جایز نمی‌شمرد. سوال اینجاست که ایشان در طول ۲۹ سال گذشته که یا در قدرت بوده و یا در حاشیه، کی «امام» و اعمالش را نقد کرده است؟

بسیاری از طرفداران موسوی که من آنها را «سبزاللهی» می‌خوانم، معتقدند که در دهه ۶۰، میرحسین موسوی از وقایع انجام شده بی‌اطلاع بوده است، و حتی در صورت اطلاع، قدرت تغییر موضع آیت‌الله خمینی را نداشته. بر همین اساس پیش برویم؛ اگر آقای میرحسین موسوی که مستقیما تا سال ۶۱، مسوولیت کامل «اطلاعات نخست‌وزیری» با او بوده، از اتفاقات بی‌خبر بوده، باید سوال کرد که از چه چیزهایی مطلع بوده؟

اگر نخست‌وزیر که در دهه ۶۰ قدرتی بیشتر از رئیس جمهوری داشته، از وضع زندان‌ها و وقایع کشور بی‌اطلاع بوده باشد، پس چه کسی مطلع بوده؟ حضور وزرای سپاه، اطلاعات و دادگستری در کابینه و دسترسی به بولتن‌های «ویژه» نمی‌توانسته نخست وزیر را از دایره خارج نگاه دارد. به هرشکل، وزیر دادگستری که رابط دولت و قوه قضاییه بوده می‌توانسته هیات دولت و رئیسش را مطلع کند.

گیریم نخست وزیر دستی در وقایع نداشته. آیا می‌دانسته چه اتفاقاتی در کشور می‌افتد؟ اگر بخواهیم از میرحسین موسوی بپرسیم که چرا امام را پیش از این نقد نکرده، چه خواهد گفت؟ ۸ سال نخست وزیری را که نمی‌توانسته نقد کند. تصاویر موجود از آن سال‌ها نشان می‌دهد که «نخست‌وزیر امام» ارادتی ویژه به رهبر انقلاب داشته و حتی از او در برابر رئیس جمهوری قدرت می‌گرفته است.  بعد از آن هم که یا عضو مجمع بوده یا مشاور ارشد روسای جمهوری تا سال ۸۴، عملا نمی‌توانسته «امام» را نقد کند. چون لزومی به این کار نمی‌دیده است.

از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ هم که نمی‌شد در شرایطی که دشمنان امام به قدرت رسیده بودند، از عملکرد امام در دوران حکومتش چیز بدی گفت.

با این حساب، نمی‌شود فهمید که چه موقع زمان نقد «امام» فرا می‌رسد؟ اگر میرحسین موسوی روزی به قدرت برسد، وقت کافی برای نقد امام از او گرفته می‌شود و دیگران هم عملا تابع رئیس دولت هستند و نمی‌توانند بررسی کنند که در سال‌های  نخست‌وزیری ایشان  چه رخ داده و نقش امام چه بوده. به هر شکل مصلحت نخواهد بود.

اما هدف از نقد قدرت را فراموش نکنیم. هدف، پاسخ‌گو کردن مسوولان است. دیکتاتوری در فضای نقد و واقع‌گرایی به راحتی شکل نمی‌گیرد.

اینکه من نوعی بیایم و در سایتی که گرداننده‌اش هستم، با خودم گفتگویی مهربانانه بکنم و اسمش را بگذارم گفتگوی صریح با خودم، حتما باید با اعتراض خواننده روبرو شود. اما من نه سر پیازم، نه ته پیاز و در چارچوب قدرت هیچگاه مسوولیتی نداشته‌ام، مدیر نبوده‌ام و …اما اگر کسی مسوولیتی پذیرفته، و هنوز هم مدعی قدرت است، بهتر است واقعی‌تر باشد و برای فرار از سوال‌های سخت، با خودش گفتگو نکند و «صریح» بنمایدش.

منبع:
http://www.khodnevis.org

بیان دیدگاه