درباره ی خشونت انقلابی / روایت آن مامور ساواک ، که مردم جنازه ی برهنه اش را از درختی واژگونه آویختند!

غلبه ی خشونت بر فقر ؟ این است حاصل انقلاب مستضعفان و پابرهنگان ؟!
تعبیر آشنایی وجود دارد که انقلاب های کلاسیک را لبریز از خشونت معرفی کرده است ، اما « خشونت » واژه ی مبهمی است و ارتباطش با ذات انقلاب هایی که از مجرایی ایدئولوژیک سیراب می شوند ، نیاز به تفسیر بیشتری دارد. انقلاب کلاسیک بر خلاف انقلاب ها یا دگرگونی های مدرن که بیشتر حائز وضعیتی کیفی اند ، بر وضعیت حداکثری خود پای می فشارد.

انقلابی است که با اشباع شدن خود جان می گیرد ، تفاوت ها و دگراندیشی ها را در درونش برنمی تابد و به زودی خشم انقلابی اش را در محافظه کاری نوظهورش بازتولید می کند. اما این وضعیت آشفته ی انقلاب های کلاسیکی که با غلبه بر نظام پیشین به نتیجه می رسند، بیشتر به خاطر ویژگی های بنیادین آن است.

هانا آرنت در کتاب « انقلاب » ، پیامدهای اشباع بستر انقلابی را از توده های بی نام و نشان چنین برمی شمارد :

« انقلابگران قرن های نوزدهم و بیستم برخلاف اسلافشان در سده ی هجدهم ، مردمی بی امید و کارد به استخوان رسیده بودند . از این رو ، انقلاب بیشتر کسانی را به خود جلب کرد که چون غریق به هر خار و خاشاک متشبث می شدند و از هیچ اقدامی روی گردان نبودند یا بقول مدیسن ، نوعی مردم بدبخت … که در روزگار آرامش و تحت یک حکومت منظم به سطحی پائین تر از بقیه ی مردم نزول می کنند ، ولی در صحنه ی توفان زده ی خشونت و اغتشاش به حالت انسان در می آیند و به هر دسته که بپیوندند ، نیروی آن را بر دیگر گروهها برتری می بخشند »

گرچه زمانی که آرنت این کتاب را می نوشت ، اندکی بیش از یک دهه تا انقلاب اسلامی در ایران باقی مانده بود، اما تعبیر او ، در این انقلاب خود را به روشنی جلوه گر ساخت. انقلاب اسلامی غلبه ی حاشیه بر متن بود ، اما نه صرفا غلبه ی نمادین روشنفکران و استبدادستیزان به حاشیه رانده شده در برابر متن استبداد روزگارشان ، بل غلبه ای همه جانبه و مهیب که جغرافیای مناسبات سیاسی و اجتماعی را دگرگون می ساخت.

خشونت انقلابی در سال 57 و سالهای پس از آن ، بیش از آنکه محصول شدت عمل برخاسته از باورهای ایدئولوژیک رهبران انقلابی باشد، در متن این جغرافیای واژگون پدیدار گشت. بسیاری می گویند که خشونت های پس از انقلاب ، از پشت بام مدرسه ی علوی آغاز شد، اما من با این گفته چندان موافق نیستم ، چرا که اینجا نمونه ی تکان دهنده ای را بازگو می کنیم که تنها دقایقی پس از پیروزی انقلاب در خیابانهای تبریز و در برابر چشمان هزاران زن و مرد رخ داده است .

جوانان انقلابی ، چند مامور ساواک و شهربانی را کشته اند، جنازه هایشان را لخت کرده و از فراز درختی جلوی سینما ایران این شهر وارونه آویخته اند. اتفاقی که حتی واکنش تند روحانیون محلی را نیز در پی داشت.
این خشونت تکان دهنده ، دیگر با مشی مبارزه ی انقلابی سازگاری نمی داشت. بیشتر به انتقامی می مانست که فرومایگی انتقام گران را نشان می داد.
اما این خشونت ، خود نشانه ای از تغییر جغرافیای سیاسی و اجتماعی به واسطه ی انقلاب بود. اگر انقلاب های مدرن یا تغییرات مدنی بدون خشونت را محصول تغییر جغرافیای سیاسی و اجتماعی آن جوامع بدانیم ، در انقلاب ایران ، این جغرافیای واژگونه خود مولود ناخوانده ی انقلاب به شمار می رفت.
گرچه با وقوع انقلاب اسلامی ، استبداد دوران پهلوی به پایان رسید، اما از خشونت نوظهوری پرده برداری شد که رفتارهای نظام انقلابی ، چیزی بیش از بازنمایی و گاه تشدید آن نبود . اگر خشونت رژیم پهلوی خشونتی سیستماتیک بود، اما در نظام انقلابی جدید ، خشونت هم در اشکال سیستماتیک و هم غیرسیستماتیک خود را نشان داد. خشونت غیرسیستماتیک، بیشتر از جانب توده هایی بود که بواسطه ی واژگونه گشتن جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران، استبدادزدگی خود را در عصر انقلاب بازتولید می کردند.
نقش انقلابگران حرفه ای در این میان، بیش از آنکه برپاساختن انقلاب باشد، در دست گرفتن قدرتی بود که موج رعدآساسی انقلاب با خود به همراه می آورد . رهبران انقلاب الزاما نه برپاکنندگان آن ، بل کسانی اند که توده های مردم بیشتر با نامهایشان آشنایند. از این روی این رهبران به توافقی نانوشته با خشونت غیرسیستماتیک توده های انقلابی دست می یابند و دیرزمانی نمی پاید که این خشونت نامتمرکز در ساختار متمرکز قدرت سیاسی ، جنبه ای سیستماتیک به خود می گیرد.
راحت تر بگویم ؛ که اگر در عصر انقلاب مردانی چون خلخالی سربرمی آورند، این هرگز اتفاقی نبوده است.

خلخالی، نشانه ای از پیوند ساختار متمرکز قدرت انقلابی و ساختار نامتمرکز خشونت توده های انقلابی است که در پی واژگونگی سپهر سیاسی و اجتماعی ، به عرصه آمده اند و به تعبیر آرنت ، از هیچ اقدامی روی گردان نبوده اند.


منبع:
http://passionofanna.wordpress.com/

7 پاسخ

  1. دست مردم تبريز درد نکنه که اين خفاشان خون آشام رو به سزاشون رسوندن
    حيف که اينا فقط يه بار تو دنيا ميشه کشتشون اي کاش مي شد به اندازه اين همه آدم که کشتن و شکنجه کردن، پدرشون رو در آورد

  2. من واقعا برات متأسفم در عصری که مبارزه بی خشونت و مقاومت مدنی را باید تبلیغ و آویزه گوش خود کنیم کسی پیدا می شود و از خشونتی چندین بار بد از قبل دفاع می کند.
    حکومتی که با خشونت به دست بیاید با خشونت هم حفظ می شود مانند انقلاب های روسیه و انقلاب 57 وقتی که با اولین دشمنانت که همان رژیم ساقط شده است با وحشیانه ترین طرزی برخورد می کنید معلوم است که با دگر اندیشان بعد از آن چه خواهی کرد همان کاری که در دهه 60 و 70 و 80 با دگر اندیشان ایرانی شد. چه فرقی بین دیدگاه تو و خشونت طلبان حاکم وجود دارد حرف برای گفتن زیاد است و امکان محدود خواهش می کنم بیشتر مطالعه کنید و صبورتر باشید تا به دنیای دور از انتقام و خشونت دست یابیم. انتقام مانند دور باطل است

  3. در رشت هم اين كار انجام شد
    عجبا!
    من بعد ها از يه كارمند بلند پايه شنيدم كه كار ، كار ساواكي هاي واقعي بوده و در رشت مدارك جنايتشون را دزديدن و يا معدوم كردند
    و شاهدا رو به دار كشيدن كه اونا رو لو ندن و مردم ساده لوح به هواي اينكه انتقام عزيزانشون رو كه ساواك بودن بگيرن ، اين كارو كردن!
    وا اسفا! وا اسفا! كه ساواكياي وحشي و اصلي به خدمت حكومت كثيف و فاشيستي جمهوري اسلامي در آمدند و اون وحشي گري تا حالا هم ادامه دارن
    و اون بيچاره ها نا عادلانه كشته شدن
    آه اونا دامن ما رو هم گرفته

  4. اتفاقا اين عدم توسل به خشونت نشونه بلوغ جنبش سبز و اگر اين تحول اساسي بدون خشونت انجام بشه اميد است كه ما هم مانند ديگر ملت ها پيشرفت سريع توي عرصه هاي اقتصادي ،فرهنگي و اجتماعي داشته باشيم و از هرز روي توانايي ها جلوگيري بعمل بياد.فقط نميدونم اين تحول به عمر ما قد ميده يا نه ولي ايكاش فرزندان ما اين لذت رو درك كنند.

  5. يعني يك روزي اين اتفاق براي اخوندهاي تك تك محله اي شهرهاي ايران مي افته

  6. خيلي ميخوان انقلاب 57 به ديو دو شاخ تشبيه کنن
    و با جنبش امروز مقايسه ميکنن در حاليکه هر کدوم
    ميعار مشخصات خودشون دارن
    نه انقلاب 57 ديو شاخه نه جنبش امروز ايران فرشته هس

  7. شما حاضريد با كسي كه جنازه لخت ميكنه جلوي اينهمه آدم رو درخت ميبره معاشرت كنيد از كجا معلوم كه اين بابا كارمند معمولي و بي ربط به شكنجه بوده

بیان دیدگاه