«آنچه نوشته می شود روزی خوانده خواهد شد» وما همیشه تاریخ با «خودفریبی» ازکنار این نکته ساده گذشتهایم. جرم جمعی ما خودفریبی ست.
به طور کلی دوران سی و چند ساله پس از انقلاب را می توان به چهار دوره تقسیم کرد:
۱-دوره جمهوری، از فردای انقلاب ۲۲ بهمن تا کودتای انقلاب فرهنگی علیه بنی صدر
۲-دوره سلطنت مشروطه دینی، از کودتای انقلاب فرهنگی تا ۱۸تیر۷۸
۳-دوره سلطنت مطلقه دینی، از ۱۸ تیر۷۸ تا ۲۲ خرداد ۸۸
۴-دوره دیکتاتوری نظامی سکولار، از ۲۲خرداد تا به امروز
دوره اول عصر طلائی آزادیها ست. همه گروهها آزادانه در دانشگاه و جامعه حضور دارند و بحث آزاد در دانشگاه و رادیو و تلویزیون برپاست. همه آزادند از چپ مذهبی تا لیبرال و کمونیست. این عصری است که گرچه «ولایت فقیه» در قانون اساسی گنجانده شده است اما از آن مقولاتی بود که «نوشته شده ولی خوانده نمیشود» تا اینکه این «آزادی» تحمل نمیشود و با کودتای انقلاب فرهنگی بساط دانشگاه و سپس «جمهوری» بر چیده میشود و ما وارد دوره»سلطنت مشروطه دینی» میشویم.
کودتای انقلاب فرهنگی، ترمیدور انقلاب۵۷ بود یعنی بازگشت انقلاب به دوره ماقبل انقلاب وسلطنت مشروطه. در این دوره تا آنجا که به رهبر کاریزماتیک مربوط نمیشود «میزان رای ملت است» اما این شامل خود «امام» نمی شود. سلطان جدید مقدس مقدمات عبور از سلطنت مشروطه دینی به «سلطنت مطلقه دینی» را در سال ۶۷ فراهم میکند و فرمان بازنگری در قانون اساسی را میدهد یکی دیگر از آن مواردی که ما با خوش خیالی میگوییم «نوشته می شود ولی خوانده نمیشود». ۱۸ تیر زمانی است که آنچه خمینی نوشت خامنهای خواند.
با سرکوب قیام ۱۸ تیر ما وارد دوره سوم شدیم و آقای خاتمی عملا به رئیس دفتر»سلطنت مطلقه دینی» تبدیل شد. این وضع ادامه یافت تا به انتخبات۲۲خرداد ۸۸ رسیدیم و با خیزش حماسی مردم در ۲۵ خرداد سلطنت مطلقه دینی به «دیکتاتوری نظامی سکولار» تبدیل میشود که در آن خامنهای نه با یک عنوان دینی بلکه با عنوان «فرماندهی کل قوا » حاکمیت را برپا نگه میدارد.
امید سهراب_خودنویس
Filed under: تحلیل |
این تقسیم بندی غلط است. هیپچوقت سلطنت مشروطه فقیه نداشتیم، نه رسما و نه عملا. مشروطه یعنی مشروط به قانون از مجلس نمایندگان مردم. شورای نگهبان همیشه نافی این شرط بود حتی در دوره اول. این جدا از نقش همیشگی چماقداران مجلسی و خارج مجلس.