بنی صدر:‌چندین جبهه در درون رژیم گشوده شده وآخرین اطلاع بسیار مهم اینست که بزرگترین جبهه در خود سپاه است.

به همه دوستان پیشنهاد میکنم این مصاحبه بسیار مهم که حاوی تحلیلها و اطلاعات و هشدارهای بسیار مهم است را گوش کنند.

مصاحبه با رادیو عصر جدید در 18 تیر 1389:

بخش اول ویدیوی مصاحبه

بخش دوم ویدیوی مصاحبه

بخش سوم ویدیوی مصاحبه


فایل صوتی
سوال اول: آقای بنی صدر در پیامتان اشاره ای فرمودید به مکانیزم تقسیم به دوی رژیم حاکم بر ایران، در همین رابطه سوال مشخص من اینست که حکم حکومتی آقای خامنه ای درمورد آقای رفسنجانی که در مورد دانشگاه آزاد بیان فرمودند آیا این حکم میتواند از مکانیزم تقسیم به دو جلوگیری کند یا این را تشدید می کند؟

پاسخ سوال اول: بله یک سوال مهمی است و اطلاعات فراوانی هم در این باره بما رسیده غیر از آن اطلاعاتی که در سایت ها انتشار پیدا کرده است؛ این آقای مشفق که اسم واقعی او شیخ الاسلام است، همین سرداری که رئیس اطلاعات ستاد مشترک سپاه بوده و بعد از اینکه اژه ای را از وزارت واواک برکنار کردند او را معاون اطلاعات کردند، مخاطب اصلی این آقا در آن صحبتها آقای خامنه ای است. چرا؟

حالا چرا سردار مشفق این حرفها را زده، برای اینکه آقای خامنه ای حساب دستش بیاد بداند که دیگر راه برگشتی برای او نمانده؛ چرا این را گفته؟

چونکه آقا ماههاست در تردید است، این روشی را که رفته، مکانیزم حذفی را که بکار انداخته و این بگیر و ببندهائی را که راه انداخته، هرآنچه که کرده، این او را در وضعیت انزوائی قرار داده که قبلاً فکرش را نمیکرده ، غیر از اینکه معلوم شده جمهور مردم باهاش مخالفند، در آغاز راضی بودند باینکه احمدی نژاد نباشه، میر حسین موسوی باشه، بعد گفتند رای ما کو؟ آخر هم گفتند مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر اصل ولایت فقیه؛ این که از مردم؛

چندین جبهه هم در خود رژیم گشوده وآخرین اطلاع بسیار مهم اینست که بزرگترین جبهه در خود سپاه است که گشوده؛ نتیجه مافیاهای نظامی مالی دیگر آن قدرت خرداد پیش را ندارند، نسبت به آن وقت بسیار ضعیف تر شده اند؛ جبهه با روحانیت، جبهه آن جنگ تارعنکبوت های خانوادگی، با خانواده خمینی، با خانواده رفسنجانی و … جبهه با بازارکه این اعتصابات ها در بازار است، جبهه با دانشجویان، امروز روز 18 تیر است، جبهه خارجی با این تحریم های جدید؛ این آقا با این جبهه هائی که گشوده، نیروی کمکی که ندارد هیچ، نیروهائی را هم که داشته پشت سرهم دارد از دست میدهد؛ مثلاً بخشی از آدم های سیاسی در رژیم که تا این انتخابات حتی تا روزهای بعد از آن با او همراه بودند، اما بعد که آن سرکوب ها شد و کهریزک و آن فریادهای مرگ بر اصل ولایت فقیه برخاست آنها هم کنار کشیدند؛ نتیجه اینکه ایشان خودش را در انزوا میبیند و کسی را هم جز این حزب سیاسی نظامی مالی و مافیاهای نظامی مالی که بخشی از سپاه باشند را ندارد.

اینست که تردید کرده بود که این سیاست حذف را را ادامه بدهد یا نه. آن بخشی که آقای سردار مشفق سخنگوشان بوده در آن جلسه، آنها می بینند با یک آدم مردد و ترسوئی مثل آقای خامنه ای، برنامه حذف را اگر نتوانند تا انتها بروند وضعیت به زیان آنها برمی گردد، و نوبت حذف خودشان می رسد. اینست که رژیم در کشور در یک وضعیت تعیین کننده ای قرار گرفته.
هرگاه این نامه هایی که آقای خامنه ای به آقای هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد نوشته، به آقای رفسنجانی گفته بحث کردن را رها کند و به آقای احمدی نژاد هم گفته که مصوبه شورایعالی فرهنگی را اجرا نکند؛ در همین کارهم باز بی تدبیری بخرج داده و خودش گویای یک تردید است که دیگرکسی نیست که این تردید را نبیند. میتوانست روز اول همین کار را بکند، یعنی وقتی مصوبه آن شورای کذائی انتشار پیدا کرد و به آقای احمدی نژاد بگوید نه این را اجرا نکن و افراد را منصوب نکن به مقامات در دانشگاه آزاد؛ به مجلس پیغام داد، اثر نکرد مجلس مصوبه گذراند.
این مکانیزم تقسیم به دو و حذف یک از دو، میبینیم که کار را به کجا میرساند. الآن رسانده باینجا، پس یک جریانیست که احمدی نژاد را روی کار آورد، چرا روی کار آورد برای اینکه دولت را یک دست بکند و به تصرف این مافیاهای سیاسی نظامی مالی، همین حزب سیاسی در بیاورد و کار حذف را انجام داد تا تقلب در انتخابات بیست و دوم خرداد سال پیش، از آن ببعد هم ادامه داد تا رسیده باینجا که درآن درمانده است. جبهه های فراوان گشوده شده، نمیتواند این جبهه ها را ببندد؛ احتمال پیروزیش هم در تمام جبهه ها ضعیف است.
اگر مردم به جنبش روی نیاورند، از آنچه مردم را از آن می ترسانیدند که ایران میشود افغانستان، ایران میشود لبنان، ایران میشود عراق، می بینید که خود این رژیم دارد کار را به آنجا می رساند. این تنها جنبش مردم است، آگاهی و هشیاری مردم است که میتواند سبب بشود که تحول انجام بگیرد بدون اینکه این جبهه ها در سطح کشور کار را به برخوردهایی بکشاند که برای استقلال و موجودیت ایران میتواند خطرآفرین باشد.

سوال دوم: در رابطه با تحولاتی که اشاره فرمودید، تا اپوزیسیون مستقلی نباشد و ملت به او رجوع نکنند، بالاخره ملت ناشناخته را به شناخته نمی توانند ترجیح بدهند. از این جهت وجود اپوزیسیون مستقل و قوی ضروری است. اپوزیسیون مستقل ملی وجود دارد، اما نیرویش آنچنان نیست که بتواند بیاناتی که فرمودید را بگوش مردم در شهرها و روستاها برساند؛ مکانیزم هائی که بتواند این صدا را بگوش این مردم برساند چه ها میتواند باشد؟

امروز گرایش های زور مدار اقلیت های کوچکی شده اند. گرایش های جانبدار مردمسالاری بزرگ شده اند. خود جامعه هم تمایل گسترده ی خویش را، عمومی خویش را، با مردمسالاری اظهار کرده است و می کند. وقتی میگوید: آری به جمهوری، نه به ولایت فقیه، وقتی که هر فرصتی پیش می آید،
این جامعه جانبداری خود را از آزادی، از استقلال و دولتی بر این دو اصل اظهار می کند، پس از جهت عمومی، تکلیف بدیل و جانشین معلوم است.

اما این باید سازمان هم پیدا کند؛
اول آنکه جامعه میبایست از تردید به تصمیم عبور کند. هنوز این قطعیت پیدا نکرده، واقع بین باشیم.
امروز هژده تیر است، روزیست که این رژیم آن ایلغار جنایتکارانه را در کوی دانشگاه تهران، تبریز و دانشگاه های دیگر انجام داده. هرگاه عزم جزم شده بود، باید امروز با توجه به اعتصاب در بازار، روز وسیع ترین جنبش در سراسر ایران باشد و اینطور نیست، پس حالت تردید سر جایش هست؛ همه اش را هم نمیتوان به پای سرکوب رژیم نوشت، چون با توجه به ضعفی که این رژیم پیدا کرده – که توضیح دادم- وقتی یک ملتی از تردید به تصمیم عبور کرد، قوای سرکوب رژیم بر فرض که ضعیف هم نبودند، کاری ازشان ساخته نمی شد آن تردید چگونه به تصمیم بدل می شود؟

– نیاز به اینست که آن جامعه بیان آزادی را بشناسد دربر گیرنده حقوق انسان و حقوق ملی؛
– نیاز باینست که گرایش های جانب مردمسالاری در یک جبهه گسترده ای گرد بیایند؛

– نیاز باینست که محل مبارزه از درون رژیم به بیرون رژیم بیاید؛ یعنی مستقل از رژیم و مستقل از قدرت های خارجی باشد؛
– نیاز باینست که هدف کاملاً شفاف روشن باشد؛ آن بیان آزادی این هدف را روشن می کند که استقراردولت مردمسالار وجامعه مستقل وآزاد است؛
– و روش هم تکلیفش معین باشد که خشونت زدائی است؛ وقتی جمهور مردم در جنبش شرکت می کنند این روش میشود، نیازی به حشونت نمیماند؛
خب آیا این نیازمندی ها رفع شده؟ نه؛
حالا در شنبه آینده قرار است که در اجتماعی در پاریس، من راجع باین امور، کمبودهای جنبش توضیح بدهم. بگویم که جنبش چه دستاوردهائی داشته در طی این یک سال و چه کمبودها دارد که میبایست در تدارک آن باشیم. ایرانیان خارج از کشور نقش بزرگی می توانند در تدارک این کمبودها بر عهده بگیرند. امیدوارم که این کار را هم می کنند.

بهر حال، مشکل در زمان حاضر اینست. باید که آنچه ممکن است وضعیت را برای مردم شفاف کرد، وسایل ارتباط جمعی نقش مهم پیدا می کنند؛ بیخود نیست که رژیم اینهمه تشدید سانسور می کند. شفاف شدن وضعیت اولاً اینکه مردم بدانند رژیم در چه وضعی است،

ثانیاً بدانند که بعکس آنچه که تابحال تبلیغ می کردند، جنبش همگانی است که تضمین می کند که فضائی که فکرمی شود در صورت رفتن رژیم خالی میماند، مردم پر خواهند کرد و اینکه آلترناتیو در اختیارمردم هست، بترتیبی که مردم تردیدهایشان رفع بشود و با تمام توان وارد جنبش بشوند. این نقشی است که وسایل ارتباط جمعی دارند و این کارهاییست که باید کرد.

آنچه که در اختیار آنهائیست که در طی این سی سال در استقامت بوده اند و میدان عملشان بیرون رژیم بوده، مستقل از قدرتهای خارجی بوده، آنها میبایست موفقیت کامل بدست بیاورند، در پیشنهاد آلترناتیو به جامعه ایران.

———————————————————————————————————————————————————————————————-

بنی صدر: سنگسار در قانون اساسی وجود ندارد در قرآن هم وجود ندارد

در مصاحبه با بخش فارسی رادیو فرانسه در 19 تیر 1389

صوت

ویدیو

سوال: حکم سنگسار خانم سکینه محمدی متوقف شده اما از لغو آن خبری اعلام نشده، این در حالی ست که آقای جواد لاریجانی در تازه ترین اظهار نظر در این مورد گفته اند که مجازات سنگسار در قانون اساسی ایران وجود دارد و کسی نمیتواند مانع صدور چنین احکامی بشود؛ آقای بنی صدر آیا قانون اساسی ایران میگوید که این حکم باید اجرا بشود، یعنی بر اساس قانون اساسی ما حکمی به نام سنگسار داریم؟

پاسخ: اصلاً و ابداً چنین حکمی در قانون اساسی نیست و طرفه اینکه این آقا مشاور دستگاه قضایی در حقوق انسان هم هست. مجازات سنگسار، روزگاران قدیم در فقه یهود بود؛ در قرآن هم نیست و آقای بجنوردی که زمانی در دیوان کشور بود مقاله ای انتشار داد، گفت من نزد آقای خمینی رفتم که این سنگسار مبانی فقهی استواری ندارد، ایشان هم گفتند که به شورای عالی قضائی بگویید که این سنگسار را با مجازات دیگری جانشین کند؛ (به) موضوع اعتنا نشد و حالا این رژیم نیازمند ایجاد جو رعب و وحشت است اینگونه مجازات های ضد انسانی، طبیعتاً برای رژیمی در وضعیتی که این رژیم دارد، کارساز است از باب ایجاد رعب، ایجاد آن محیط پر وحشت و جو سنگین خشونت، کاربرد دیگری هم ندارد.

سوال: چرا اینقدر بر اجرای مجازات اسلامی در ایران تاکید میشود؟

پاسخ: من کتابی انتشار دادم تحت عنوان » قضاوت در قرآن و حقوق انسان «؛ در آنجا به مجازات ها هم پرداخته ام. قضاوت در اسلام تابع اقلاً بیست اصل اساسی است؛ مجازات هایی که ناسازگار با حقوق انسان باشند، این مجازات ها اسلامی نیستند.

اینها در طول زمان بتدریج که بیان دین، بیان آزادی، برگشته، از خود بیگانه شده در بیان قدرت، از اینجا و آنجا اخذ شده اند و وارد فقه شده اند، هیچکدام هم مبنای قرآنی ندارند؛ و اساساً وقتی یک دینی گفت که دین حق هست، نمیتواند مجازات هایی مقرر بکند که با حقوق انسان ناسازگار باشد. وقتی یک دین میگوید که در دین اکراه نیست، زور نیست، فشار نیست، خشونت نیست، چگونه ممکن است مجازاتهائی را وضع کند که موجب گسترش خشونت در جامعه میشوند؟

اینها فرآورده های این ولایت مطلقه فقیه است که دائم جعل مجازات می کند و شما میدانید که در رژیمهای توتالیتر در غرب که بوجود آمدند، بنابر طبیعتشان، اول امری که به آن پرداختند قانون مجازاتها بود؛ هم نازیها اینکار را کردند، هم فاشیستها اینکار را کردند، هم رژیم ولایت فقیه اینکار را کرد.

سوال: آقای بنی صدر، حکم خانم محمدی لغو نشده، متوقف شده؛ آیا ممکن هست که ایشان بشکل دیگری اعدام بشوند؟ آیا قانونگزار میتواند احکام دیگری را جایگزین داشته باشد برای احکامی مثل سنگسار؟

پاسخ: یکی از آن اصولی که قرآن مقرر میکند اصل ترمیم و جبران است؛ یعنی مجازات میبایست جوری وضع بشود که قابل جبران و ترمیم باشد. شما اگر کسی را کشتید، حالا چه بشیوه ضد انسانی که سنگسار است، یا بهر شیوه دیگری که آنهم بازهم ضد انسانی ست، حیات را خدا می دهد و بنده خدا حق ندارد پس بگیرد، این یک اصل عمومی است.

اینست که در قرآن مجازات اعدام هم نیست؛ نیست باین معنی که میگوید بهتر است که نکنید؛ خب در اینصورت، اینکه این رژیم میتواند بکند؟ البته، این رژیم طبیعتش خشونت است و هر خشونتی میتواند بکند؛ اما اینهم که وجدان بشری اعتراض بکند، ایرانی ها در هر کجا هستند اعتراض بکنند، سازمانهای مدافع حقوق بشر اعتراض بکنند، طبیعتاً دست این رژیم را در بکار بردن اینگونه مجازاتها بسته تر میکنند.

آقای ابوالحسن بنی صدر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید از شما سپاسگزار هستم.

بیان دیدگاه